یک چهره، بدون هیچ احساسی، حرفی، نگاهی، معنایی به آینه زل زده ست
یک چهره در آینه کلمات سیاه را می‌گریَد، به دیگری زل زده.ست.
_


یک چهره، با لبخندی، مات، مسکوت، به آینه زل زده ست
یک چهره، کفِ دستْ آغشته ست به جیوه بر شیشه می‌فشارد
دندان‌هایش را روی هم گذاشته‌ست، می‌فشارد
مار‌های کوچک سیاه از دهان‌اش بیرون می‌ریزند، کلمات قرمز از چشمان‌اش
به خودش بیرون‌ از آینه نگاه می‌کند.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها